مصطفی زبردست از همرزمان شهید املاکی با نقل خاطرهای می گوید: اواخر جنگ بود قبل از عملیات والفجر۱۰ روی تپه ای نشسته بودیم، رو به حسین آقا گفتم: جنگ اگر تمام بشود و شما شهید نشوید بعد از جنگ چه کار می کنید، حسین آقا سرش را پایین انداخت کمی مکث کرد.
سپس سرش را که بلند کرد دیدم در چشمهایش اشک جمع شد و به من گفت: من شهید میشوم حتماً شهید میشوم شهادت من ان شاءالله نزدیک است.