تاریخ : شنبه, ۱۵ اردیبهشت , ۱۴۰۳

نگاه دیگران

28فوریه
گفت وگو با فرزند شهید املاکی: این تصویر زیبای توست که سال ها با من سخن می گوید

گفت وگو با فرزند شهید املاکی: این تصویر زیبای توست که سال ها با من سخن می گوید

بزرگ ترین افتخار خانواده ما این بود که رهبر معظم انقلاب این توصیف زیبا را از پدرم (شهید املاکی) کردند. شهید املاکی هم وظیفه خودش را انجام داد. اگر شهید املاکی نبود به یقین شهید دیگری این کار را می کرد. من به عنوان پسر شهید خوشحالم و افتخار می کنم چنین ایثاری را پدرم انجام داده اند.

28فوریه
محاصره و حضور به موقع سردار املاکی

محاصره و حضور به موقع سردار املاکی

شرح ماجرای فرمانده گروهان از وقایع بعد از نصر 4 و عملیات والفجر 1

28فوریه
سردار املاکی از برجسته ترین نیروهای اطلاعات عملیات بود

سردار املاکی از برجسته ترین نیروهای اطلاعات عملیات بود

وقتی شهید املاکی برای شناسایی راه می افتاد، نیروها پشت سر ایشان ستون می شدند و برای رفتن خودبه خود بین نیروها بگوومگو می شد. همه می خواستند و آماده بودند که بروند. حاج حسین راهش را ادامه می داد و نهایتاً می بایستی 5 نفر می رفتند و آن 5 نفر کسانی بودند که باید می رفتند.

28فوریه
توهم که حرف ملا را مي زني!

توهم که حرف ملا را مي زني!

قبلا شک کرده بودم که سر و صداي خش خش پاهايش بگوشمان نمي رسد ولي باور نداشتم کار ما تمام شد برگشتيم به ميدان مين اوليه ديديم قدم شمار ما در ميدان مين خوابيده و صداي خروپف او بلند است حسن آقا بر بالينش آمد و دستي به سر و صورت او کشيد.

28فوریه
جراحت حسین

جراحت حسین

ديدم جراحت آرنجش به اندازه اي است که گوشتش بيرون زده.گفتم:« حسين آقا،اين چيه؟» با حالت عادي گفت: « چيزي نيست

28فوریه
قاطر!

قاطر!

در حالي كه از وي فاصله گرفته بودم، به سرعت خود را به او رساندم و گفتم:آيا شما املاكي هستيد؟ چرا آنروز خودت را معرفي نكردي؟آخه سردار!فرمانده من فرمانبر تو بود.

28فوریه
سردار خاکی

سردار خاکی

گفتم تا حالا به این قد قواره در اینجا مشاهده نکردم،.گفت: ایشان آقای املاکی هستند، بنده یکه خوردم چون آوازه ایشان را شنیده بودم ولی خودش را ندیده بودم و آن روز هرگز از ذهنم پاک نمی‌شود، حتی به همان دوستم

28فوریه
اشک حسین در روضه شهادتش!

اشک حسین در روضه شهادتش!

حسین آدمی بود که دیر به گریه می‌آمد، آن روز شهید خوش سیرت که صدای نسبتا خوبی هم داشت شروع کرد به خواندن مصیبت حضرت سیدالشهداء و انتهای آن را به شهادت حسین املاکی ختم کرد که بعد از شهادت حسین املاکی دخترات برات گریه می‌کنند

28فوریه
حتماً شهید می‌شوم!

حتماً شهید می‌شوم!

سرش را که بلند کرد دیدم در چشم‌هایش اشک جمع شد و به من گفت: من شهید می‌شوم حتماً شهید می‌شوم شهادت من ان شاءالله نزدیک است.

28فوریه
خستگی و ترس در وجود حسین دیده نمی‌شد

خستگی و ترس در وجود حسین دیده نمی‌شد

سردار شهید املاکی با حالت مجروحیت به اصغریخواه گفت : محمد جان خیلی مواظب باشید، عراقی‌ها دیشب ضربه سختی از دست گردان  خورده اند ، دستور دادند بروید، خستگی و ترس در وجودشان مشاهده نمی‌شد.