تبیین ویژگی منحصربهفرد سردار قهرمان شهید حسین املاکی از زبان معاون نیروهای مسلح یادواره سردار شهید «حسین املاکی» برگزار میشود شهید قهرمان “حسین املاکی” را بهتر بشناسیم گفت وگو با فرزند شهید املاکی: این تصویر زیبای توست که سال ها با من سخن می گوید محاصره و حضور به موقع سردار املاکی سردار املاکی از برجسته ترین نیروهای اطلاعات عملیات بود توهم که حرف ملا را مي زني! جراحت حسین
بزرگ ترین افتخار خانواده ما این بود که رهبر معظم انقلاب این توصیف زیبا را از پدرم (شهید املاکی) کردند. شهید املاکی هم وظیفه خودش را انجام داد. اگر شهید املاکی نبود به یقین شهید دیگری این کار را می کرد. من به عنوان پسر شهید خوشحالم و افتخار می کنم چنین ایثاری را پدرم انجام داده اند.
شرح ماجرای فرمانده گروهان از وقایع بعد از نصر 4 و عملیات والفجر 1
وقتی شهید املاکی برای شناسایی راه می افتاد، نیروها پشت سر ایشان ستون می شدند و برای رفتن خودبه خود بین نیروها بگوومگو می شد. همه می خواستند و آماده بودند که بروند. حاج حسین راهش را ادامه می داد و نهایتاً می بایستی 5 نفر می رفتند و آن 5 نفر کسانی بودند که باید می رفتند.
قبلا شک کرده بودم که سر و صداي خش خش پاهايش بگوشمان نمي رسد ولي باور نداشتم کار ما تمام شد برگشتيم به ميدان مين اوليه ديديم قدم شمار ما در ميدان مين خوابيده و صداي خروپف او بلند است حسن آقا بر بالينش آمد و دستي به سر و صورت او کشيد.
ديدم جراحت آرنجش به اندازه اي است که گوشتش بيرون زده.گفتم:« حسين آقا،اين چيه؟» با حالت عادي گفت: « چيزي نيست
در حالي كه از وي فاصله گرفته بودم، به سرعت خود را به او رساندم و گفتم:آيا شما املاكي هستيد؟ چرا آنروز خودت را معرفي نكردي؟آخه سردار!فرمانده من فرمانبر تو بود.
گفتم تا حالا به این قد قواره در اینجا مشاهده نکردم،.گفت: ایشان آقای املاکی هستند، بنده یکه خوردم چون آوازه ایشان را شنیده بودم ولی خودش را ندیده بودم و آن روز هرگز از ذهنم پاک نمیشود، حتی به همان دوستم
حسین آدمی بود که دیر به گریه میآمد، آن روز شهید خوش سیرت که صدای نسبتا خوبی هم داشت شروع کرد به خواندن مصیبت حضرت سیدالشهداء و انتهای آن را به شهادت حسین املاکی ختم کرد که بعد از شهادت حسین املاکی دخترات برات گریه میکنند
سرش را که بلند کرد دیدم در چشمهایش اشک جمع شد و به من گفت: من شهید میشوم حتماً شهید میشوم شهادت من ان شاءالله نزدیک است.
سردار شهید املاکی با حالت مجروحیت به اصغریخواه گفت : محمد جان خیلی مواظب باشید، عراقیها دیشب ضربه سختی از دست گردان خورده اند ، دستور دادند بروید، خستگی و ترس در وجودشان مشاهده نمیشد.